سفارش تبلیغ
صبا ویژن

کلام

 درفرق مختلف اسلامی به عدل الهی از دیدگاه های مختلفی پرداخته شده است.اختلاف متکلمان بیشتر در تفسیری است که از مفهوم عدل صورت می گیرد. اشاعره( گروهی از اهل سنت) معتقدند که نباید«عدل» را یکی از صفات خدا به حساب آورد. زیرا این مسئله منجر به محدودیت افعال حضرت حق می گردد یعنی اگر این صفت را برای خدا قائل شویم لازم می آید که او را در کارهایش محدود کنیم و محدودیت با ذات خداوند تناقض دارد. اشاعره عدل را یک صفت ضروری برای خدا نمی دانند بلکه آن را امری نسبی می پندارند، یعنی هر آنچه که خدا انجام می دهد« عدل» است هر چند از نظر عقلی ظلم به حساب آید.
ولی تفسیر معتزله(گروهی دیگر از اهل سنت که بیشتر عقل گرایند و تفکرات آن ها نسبت به دیگر گروهان اهل سنت به شیعه نزدیک تر است) و شیعیه ی امامیه بر اساس بینشی است که درباره ی حسن و قبح اعمال دارند فرق می کند.آنان معتقدند که افعال در ذات خویش، صرف نظر از دستور شرع، خوب یا بد هستند و عقل آدمی نیز قادر است دستکم این ها را درک کند.از سویی دیگر چون خداوند از هرگونه امر قبیح و ناروا مبراست، پس لزوماً کارهایش بر طبق عدل است و مرتکب ظلم نمی شود.به این ترتیب هر آنچه عقل آدمی مصداق عدل بیابد، بر خداوند واجب است و هر چه عقل مصداق ظلم تشخیص دهد، آن از خداوند متعال سر نمی زند. معتزله از این تفسیر به نتیجه ی انکار جبر و اثبات اختیار برای انسان و رّد توحید افعالی(به این معنا که خداوند فاعل همه ی افعال است) رسیده اند.
متکلمان شیعه ی امامیه صفت عدل را یکی از جامع ترین صفات فعل خدا در نظر گرفته اند. از نظر ایشان عدل الهی به معنای منزه بودن خدا از ارتکاب افعال قبیح و اخلال به واجبات  و لزوم انجام دادن کارهای درست و نیکوست.متکلمان امامیه در رد سخنان اشاعره مبنی بر عدل خداوند گفته اند که برخی افعال به خودی خود عقلاً قبیح و ظلم است؛ از این رو خداوند این افعال را انجام نخواهد داد.برای نمونه می توان به مجبور کردن انسان ها به گناه و کیفر دادن آن ها به خاطر گناهان اشاره کرد و هرگز این افعال از خدا سر نمی زند ولی اشاعره بدان معتقدند.بدیهی است که انگیزه های ارتکاب عمل ناروا حسد، هوای نفس، ضعف و ناتوانی و سایر صفات رذلیه است و این از  انگیزه های است که انسان ممکن است آن را داشته باشد ولی در ذات خدای متعال وجود ندارد.
لازم به ذکر است که به  شیعه امامیه و معتزله که عدالت را صفات برای ذات حق می دانند عدلیه هم می گویند.
خارج شده است

هم ولایتی
هم ولایتی
پیشکسوت سایت
*****
آفلاین آفلاین

تعداد ارسال: 2695

تشکر
-اهدا شده: 500
-دریافت شده: 581


حاج آقا اسماعیلی


WWW
« پاسخ #1 : 25 مارس 2009 , ساعت 10:11 »

چرا میان صفات خداوند تنها عدل او جز اصول دین شیعه قرار دارد و چرا اهل تسنن عدل را قبول ندارند؟

کلیه فرقه های اسلامی به توحید و نبوت پیامبر گرامی اسلام و معاد اعتقاد دارند. البته در فهم برخی از جزئیات اختلافاتی است و آن هم به دلیل نزدیک بودن یا دور بودن از اصل و منبع علم یعنی اهل بیت پیامبر(ص) است.
درباره امامت، شیعه معتقد به امامت است و اهل سنت چنین اعتقادی را ندارد. همچنین شیعه به عدل نیز به عنوان یکی از اصول دین اعتقاد دارد. اما در اهل سنت، تنها معتزله به چنین اصلی اعتقاد دارند. و علت این که جزء اصول دین آمده به خاطر آن است که از گذشته های دور و در گفت و گوی با دانشمندان مذاهب، علمای شیعه بر عدالت خداوند تأکید داشتند به همین جهت از اصول مذهب شیعه شمرده شد. اما برخی از مذاهب اهل سنت مانند اشاعره به دلیل اعتقاد به جبر، گفت و گو درباره عدالت خدا را سزاوار نمی دانند و معتقد بودند هر آنچه خداوند انجام می دهد عدل است اگر چه به نظر ما ظلم باشد. اما شیعیان معتقد بودند خداوند جز عدل کاری انجام نمی دهد، لذا اگر ظلمی در جامعه دیده می شود از کوتاهی مردم و ظلم حاکمان است.

درباره مفهوم عدل توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنم:
عدل به معانی از قبیل؛ قصد، میانه در امور، وضع و قرار دادن هر چیزی در جایگاهش، موزون بودن و تساوی به کار می رود که در هیچ یک از این معانی در مقابلش ظلم نیست. معنای دیگر عدل عبارت است از رعایت حقوق افراد و عطا کردن حق هر صاحب حقی به او، این معنای از عدل گرچه در مقابل ظلم قرار می گیرد و ظلم در مقابلش عبارت از پایمال کردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق دیگران، لکن این معنای از عدل هم به خداوند متعال اطلاق نمی شود و عنوان «عدل الهی» به خود نمی گیرد. استاد مطهری در این زمینه می فرماید این معنی از عدل و ظلم به حکم این که از یک طرف براساس اولویت ها است و از طرف دیگر از یک خصوصیت ذاتی بشر ناشی می شود که ناچار است یک سلسله اندیشه های اعتباری استخدام نماید و بایدها و نبایدها بسازد و حسن و قبح انتزاع کند از مختصات بشری است و در ساحت کبریایی راه ندارد زیرا... او در هر چه هرگونه تصرف کند در چیزی تصرف کرد که به تمام هستی بر او تعلق دارد و ملک طلق اوست.

اما برای عدل به معنایی که بر خداوند متعال اطلاق می شود «عدل الهی» معانی متعددی ذکر کرده اند:
1. عدل در خداوند یعنی دوری آفریدگاری از انجام هر عملی که برخلاف مصلحت و حکمت است.
2. عدل در خداوند یعنی همه انسانها در پیشگاه خداوند از هر جهت یکسان و برابرند و هیچ انسانی نزد او بر دیگری برتری ندارد مگر به تقوا.
3. قضاوت و یا دانش به حسن: یعنی خداوند هیچ عملی را هر چند خیلی ناچیز و کوچک باشد از هیچ کس ضایع نمی کند.
4. یعنی این که خداوند هر پدیده و مخلوقی را در جای خود آفریده و مواد ترکیبی هر موجودی را به اندازه لازم آن معین کرده و تعادل و تناسب در تمام پدیده های جهان آفرینش وجود دارد.
5. عمل بر مبنای هدف: یعنی تمام آفرینش در جهان هستی بر مبنای هدف است و هیچ چیز بیهوده و بی هدف نیست و برای هر یک از این معانی به آیاتی تمسک جسته اند (اصول اعتقادات، اصغر قائمی، ص 46- 44). لکن همه این موارد در حقیقت بیان بعضی مصادیق عدل الهی است و جامع ترین تعرف در این زمینه که شامل همه موارد فوق می شود تعریف استاد مطهری است که می فرمایند [عدل الهی به معنای] رعایت استحقاق ها در افاضه وجود و امتناع نکردن از افاضه و رحمت به آنچه امکان وجود یا کمال دارد و در توضیح این تعریف می فرمایند هر موجودی در هر مرتبه ای که هست از نظر قابلیت استفاضه استحقاقی خاص به خود دارد ذات مقدس حق که کمال مطلق و خیر مطلق و فیاض علی الاطلاق است به هر موجودی آنچه را که برای او ممکن است از وجود و کمال وجودعطا می کند و امساک نمی نماید عدل الهی در نظام تکوین طبق این نظریه یعنی هر موجودی هر درجه از وجود کمال وجود که استحقاق و امکان آن را دارد دریافت می کند. از نظر حکمای الهی صفت عدل آنچنان که لایق ذات پروردگار است و به عنوان یک صفت کمال برای ذات احدیت اثبات می شود به این معناست... حکما معتقدند که هیچ موجودی بر خدا حقی پیدا نمی کند که دادن آن حق انجام وظیفه و اداء دین شمرده شود و خداوند از آن جهت عادل شمرده شود که به دقت تمام وظایف خود را در برابر دیگران انجام می دهد. عدل خداوند عین فضل و عین جود اوست یعنی عدل خداوند عبارت است از این که خداوند فضلش را از هیچ موجودی در حدی که امکان تفضل به آن موجود باشد دریغ نمی دارد (مجموعه آثار شهید مطهری، ج 1، صص 82 - 81).

برای دقیق تر بودن تعریف با توجه به حوزه های اصلی عدالت خداوند می توان عدل الهی را به اقسام کلی زیر تقسیم کرد:
1. عدل تکوینی: خداوند به هر موجودی به اندازه شایستگی های او از مواهب و نعمت ها عطا می کند. به بیان دیگر خداوند متعال به هر یک از بندگان خویش به اندازه ظرفیت وجودی و به قدر قابلیتشان از کمالات بهرمند می سازد.
2. عدل تشریعی: خداوند از یک سو در وضع تکالیف و جعل قوانینی که سعادت انسان در گروه آن است فروگذاری نمی کند و از سوی دیگر هیچ انسانی را به عملی که بیش از طاقت و استطاعت اوست مکلف نمی سازد.
3. عدل جزائی به خداوند در مقام پاداش و کیفر بندگان خود جزای هر انسانی را متناسب با اعمالش مقرر می کند.
نکته ای که در آخر تذکرش لازم است این که عدل مانند علم و قدرت یکی از اوصاف خداوند متعال است ولی به دلیل اهمیت وصف ناپذیر آن جایگاه ویژه ای در مباحث اعتقادی و کلامی دارد تا آنجا که از عدل به عنوان یکی از اصول پنجگانه دین یا مذهب یاد می شود و این اولا به خاطر نقش اساسی این اصل در جهان بینی ما. ثانیا، به خاطر این که از همان سده های نخست محل بحث بوده و ثالثا، به خاطر شبهات زیادی که در رابطه یا این اصل شده و مباحث مفصل درباره این اصل مطرح شده که جای تفصیل نیست.

در رابطه با این موضوع منابع زیادی موجود است که مناسبتر از همه کتب ذیل می باشد:
- عدل الهی، استاد مطهری
- آموزش کلام اسلامی، محمد سعیدی مهر